امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

امیرمهدی کوچولو

خداجونم دوستت دارم😍

سرماخوردگی

                                                      سلام دوستان مهربونم حالتون خوبه؟ حال من که زیاد خوب نیست آخه از طرفی سرم خورده به تختخواب و زخمی شدم. که این نتیجه بازیگوشی و شیطونی خودم است ببینید: ا ز طرفی به شدت سرما خوردم و گوشم عفونت کرده. آآآآآآآآآخ خیلی درد می کنه نگاه کنید: آخه مامان من توی هوای سرد فقط کلاه نمی پوشیدم بقیه لباسهامو که می پوشیدم. حا...
25 مهر 1391

دارالحجه

اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی یکی از جاهایی که در حرم مطهر توجه مرا زیاد جلب می کرد پله برقی و آینه کاری های بسیار زیبای دارالحجه بود   دلم می خواست کسی کاری به کارم نداشته باشه و من هرجا که دلم می خواد برم فکر نمی کردم که ممکنه گم شوم و همه نگران شوند. حتی اعتراض هم می کردم که منو آزاد بذارن و همش نق می زدم.   یا امام رضا دوست دارم هر سال به زیارتت بیام و از نزدیک عرض ادب کنم و دست ادب بر سینه بگذارم و بگم السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا و تو هم جوابم رو بدی. این هم یک عکس یادگاری که در صحن آزادی گرفتم: ...
21 مهر 1391

جبران شلوغ کاری ها

  سلام دوستان خوبم من دیگه تصمیم گرفتم پسر خوبی باشم آخه تا کی این شلوغ کاری هارو ادامه بدم ؟ چقدر مامانم رو عصبانی کنم؟ من حالا دیگه بزرگ شدم باید تو کارهای خونه بهش کمک کنم. ببینید ظرفها که شسته شد باید یکی یکی اونهارو بردارم و بیندازم بیرون تا ............   بعد هم برم سراغ لباسها اونارو از توی ماشین در بیارم و بریزم وسط آشپز خونه تا زودتر خشک بشن مگر نه؟   خوب کار بعدی آشپزی است من این کارو خیلی دوست دارم آخه یک راه جدید پیدا کردم تا بتونم راحت تر شعله های گاز رو کم و زیاد کنم یا بهتر است برای صرفه جویی هم که شده اونارو خاموش کنم.     وای خدای من نمی دونم چرا با این...
18 مهر 1391

کوهستان پارک

در این چند روزی که در مشهد بودیم یکی دو روز را هم به خرید و گردش رفتیم از جمله کوهستان پارک وکیل آباد که قطار شهری آن هم راه اندازی شده بود.   یکی از جاهایی که برای خرید به آنجا رفتیم بازار بزرگ فردوسی بود که من در اونجا فقط یک جفت کفش خریدم.   البته سوار حیوونای برقی اش هم شدم و 5 دقیقه سوارکاری کردم:   ...
18 مهر 1391

برگشت از مشهد

  دوستان عزیز اگه بخوام تمام خاطرات مشهد رو براتون بگم ساعت ها طول میکشه فقط اینو می دونم که امام رضا (ع) خودش باید دعوتمون کنه و من از خدا میخوام که امام رضا(ع) همیشه به همه ما این دعوتنامه را بده. آمین یا رب العالمین خلاصه روز برگشت ما هم فرا رسید و ما به ناچار با ولوو به شهرمان برگشتیم.   الحمد لله رب العالمین ...
18 مهر 1391

مهد کودک

دوستان عزیزم سلام من دیگه دارم کم کم آماده میشم برم به مهد کودک خودم که دلم نمی خواد به اونجا برم آخه مجبورم چون مامانم معلمه. من که آینده با خانم های شاغل ازدواج نمی کنم چون نمی خوام سختیهایی که خودم در مهد کشیدم بچه هام دچار بشن حالا هر کی با این شرط من موافقه نظر بده. این هم وسایلی که برای مهد کودک خریدم:     بیشتر از همه ظرف غذاخوری جوجو و کیف هاپو را ذوست دارم چون وقتی که باهاش دست می دم میگه هاپ هاپ هاپ ببین الآن داره می گه هاپ هاپ هاپ         ...
18 مهر 1391

دوستان جدید در در مهد کودک

سلام دوستان خوبم اومدم تا براتون از مهد کودک تعریف کنم البته زیاد هم بد نیست یادت باشه اگه خواستی برای ثبت نام به اونجا بری خیلی مودبانه و مظلوم بنشین تا قبولت کنند مثل من:     بعد از اینکه در آزمون ورودی قبول شدی هر کار که دلت خواست بکن. خونه سازی کن برج بساز و .......     آهای مورچه دوست داری با من دوست بشی؟ خواهش می کنم بیا با هم بازی کنیم.     باشه حالا که نمی آیی سریع از حلوی چشمم دور شو. زود از مهد کودک برو بیرون وگرنه به خاله می گم بیاد بیرونت کنه.     وای خدای من مورچه تمام دوستاشو جمع کرده آورده تا تلافی کنه حالا چکار کنم؟ کمم...
18 مهر 1391

دوست جدید

دوستان عزیزم من امروز یک دوست جدید پیدا کردم که خیلی شبیه به خودمه البته خیلی شیطونه چون همش ادای منو در می آره و دوست داره هر کاری که من می کنم اون هم همون کارو بکنه اگه باور ندارید ببینید:     ببینید الآن من موپیچ رو برمی دارم اون هم همین کارو می کنه:     اصلا کار خوبی نیست ادای کسی رو در بیاری برای همین من باهاش قهر کردم دیگه باهاش بازی نمی کنم.           ...
13 مهر 1391
1